وقتیکه بچه بودم تو مسجد دنبال آبدارچی یا اونیکه چایی میداد میرفتم و به مردم قند میدادم. بعضیها بهم میگفتند خدا پیرت کنه یا اینکه میگفتند پیر شی. اخمامو تو هم میکردم و تو دلم میگفتم خدا خودتو پیر کنه و خودت پیر بشی
این عقده و ترس از پیر شدن تو دلم مونده بود تا وقتیکه بزرگتر شدم و از یکی پرسیدم که یعنی چی پیر بشی؟ و اون بهم گفت که یعنی پیر بشی و بعدش بمیری٬ یعنی جوون نمیری!
بعدش که بازهم بزرگتر شدم٬ یخورده دیگه فکر کردم دیدم آخر عاقبت بخیر شدن خیلی بهتر از پیر شدن هست
تا حالا چندبار آخر عاقبت بخیر بودم اما نمردم! ولی انگار داره دعای اون مسجدیها اجابت میشه و هی پیر میشم
میشه یه خواهشی ازت بکنم خدا؟
همه اون دعاهای پیر بشی رو به آخر عاقبت بخیر بشی تبدیل کن
آمین